جدول جو
جدول جو

معنی دل پرور - جستجوی لغت در جدول جو

دل پرور
(زَ اَ دو دَ / دِ)
دل پرورنده. پرورندۀ دل. آنکه دل را پرورش دهد. تربیت کننده باطن:
برآراستندی به فرهنگ و رای
سخنهای دل پرور جان فزای.
نظامی
لغت نامه دهخدا
دل پرور
تربیت کننده باطن
تصویری از دل پرور
تصویر دل پرور
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از دلپرور
تصویر دلپرور
(دخترانه)
بسیار مطبوع، پرورش دهنده دل
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از دل فروز
تصویر دل فروز
دل افروز، آنکه یا آنچه دل را شاد و روشن کند
فرهنگ فارسی عمید
آنکه ادیبان و اهل ادب را دوست دارد و آنان را تشویق و ترغیب می کند، دوستدار دانش و فرهنگ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غم پرور
تصویر غم پرور
آنکه پیوسته در غم و اندوه باشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تن پرور
تصویر تن پرور
خوش گذران، تن آسا، تنبل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دادپرور
تصویر دادپرور
پرورندۀ داد، عدل پرور، برای مثال کرد با دادپروران یاری / با ستمکارگان ستمکاری (نظامی۴ - ۵۹۱)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دین پرور
تصویر دین پرور
حامی و مروج دین، کسی که دین را ترویج و تقویت کند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فضل پرور
تصویر فضل پرور
کسی که اهل فضل را پرورش داده و گرامی بدارد، فاضل پرور
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دست پرور
تصویر دست پرور
کسی که زیردست کس دیگر پرورش یافته باشد، آنکه تربیت شده و پرورش یافتۀ دست کسی باشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دام پرور
تصویر دام پرور
پرورش دهندۀ حیوانات اهلی مانند گاو و گوسفند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گل پرور
تصویر گل پرور
آنکه گل پرورش دهد، باغبان، گل پرورنده
فرهنگ فارسی عمید
مشوق ادب. مروّج فرهنگ:
چشم بدان دور باد از آن شه کان شه
سخت ادب پرور است و علم خریدار.
فرخی، ادباب بلاد، پر کردن آنرا از عدل
لغت نامه دهخدا
(خوا / خا کَ دَ / دِ)
پرورندۀ داد. عدل پرور:
خواجه بوسهل دادپرور دین
کدخدای برادر سلطان.
فرخی.
بزرگان آن دادپرور دیار
دعا تازه کردند بر شهریار.
نظامی.
کرد با دادپروران یاری
با ستمکارگان ستمکاری.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(خوَیْ / خَیْ / خِیْ / خُیْ کَ دَ / دِ)
پرورندۀ حیوانات اهلی. مربی دام. تربیت کننده دام یعنی حیوانات اهلی
لغت نامه دهخدا
(بَ)
آنکه پیوسته غمگین و اندوهناک است. غمناک. اندوهگین، کنایه از برف ریزه های یخ بسته بود. (انجمن آرا ذیل خاتمه) :
الماس سوده بیخته، برطرف صحرا ریخته
تا هر که زو بگریخته، مجروح از آنش پاستی.
هدایت (صاحب انجمن آرا: خاتمه)
لغت نامه دهخدا
(هَُ مْ مَ)
خودنواز و خودپرور و کسی که خود را پرورش می کند و می نوازد. (ناظم الاطباء). تن آسای. تن پرست. آنکه تن وی معبود وی باشد. (آنندراج) :
چو کم خوردن طبیعت شد کسی را
چو سختی پیشش آید سهل گیرد
وگر تن پرور است اندر فراخی
چو تنگی بیند از سختی بمیرد.
سعدی (گلستان).
ندارند تن پروران آگهی
که پرمعده باشد زحکمت تهی.
سعدی (بوستان).
خردمند مردم هنرپرورند
که تن پروران از هنر لاغرند.
سعدی (بوستان).
وگر نغز و پاکیزه باشد خورش
شکم بنده خوانند و تن پرورش.
سعدی (بوستان)
لغت نامه دهخدا
(پِ دَ مُ دَ / دِ)
آنکه مردم پست و دون را پرورش می نماید و حمایت می کند. (ناظم الاطباء) :
نه خسرو شد آن کس که خس پرور است
خسی دیگر و خسروی دیگر است.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(دَ پَرْ وَ)
دردپرورده. غمگین و رنجور. (ناظم الاطباء) :
هوای سایۀ گل دردپرور را نمی سازد
نسیمی آورد در جوش دلهای مشوش را.
دانش (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(یَ / یِگَ)
پرورندۀ عدل. مربی عدالت. دادپرور:
ز اقبال عدل پرور او جای آن بود
کز ننگ زنگ بازرهد یکسر آینه.
خاقانی.
و نسیم خصائل عدل پرور و شمیم شمایل فضل گستر او جماد و موات را چون دم مسیحا حرکت وحیات آورد. (سندبادنامه ص 342)
لغت نامه دهخدا
تصویری از درد پرور
تصویر درد پرور
غمگین و رنجور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عدل پرور
تصویر عدل پرور
مربی عدالت، داد پرور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گل پرور
تصویر گل پرور
آنکه گل را تربیت کند باغبان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ادب پرور
تصویر ادب پرور
مشوق ادب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دست پرور
تصویر دست پرور
پرورش یافته از دست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تن پرور
تصویر تن پرور
آنکه تن خویش را بپروراند و بیاساید تن آسا خوش گذران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گل پرورد
تصویر گل پرورد
آنچه با گل آمیخته باشند: روغن گل پرورد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گل پروری
تصویر گل پروری
تربیت گل باغبانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گله پرور
تصویر گله پرور
آنکه گله و رمه را پرورش دهد کسی که بتربیت اغنام و احشام پردازد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فضل پرور
تصویر فضل پرور
هنر پرور، دانا پرور کسی که اهل فضل را تربیت کند فضلا پرور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غم پرور
تصویر غم پرور
آنکه پیوسته در غم و اندوه باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دین پرور
تصویر دین پرور
حامی و مروج دین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تن پرور
تصویر تن پرور
((تَ. پَ وَ))
تن آسا، خوش گذران
فرهنگ فارسی معین
دادبخش، دادگر، دادور، عدالت گستر، معدلت پرور، معدلت خواه
متضاد: ظالم
فرهنگ واژه مترادف متضاد